سفارش تبلیغ
صبا ویژن

91/1/17
11:24 عصر

خداحافظی

بدست لاوین در دسته

..در بن بست هم راه آسمان باز است پس پرواز را بیاموز...

چندین روزه که فکرم کلی مشغوله بعد از کلی فکر کردن شاید برام سخت باشه اما تصمیمی

گرفتم که دوست دارم عملی کنم میخوام و با این وبلاگم برا همیشه خداحافظی کنم و برم سراغ

یک وبلاگ دیگه از تمام دوستانی که نظر دادن و یا به این وبلاگ سر زدن  تشکر میکنم در اسرع

وقت به سراغ وب بعضی از دوستان سر خواهم زد و خودم رو معرفی خواهم کرد .

امیدوارم همتون موفق باشین ما که نتونستیم ....

 

 


91/1/17
12:57 صبح

بخت + شانس

بدست لاوین در دسته

گاهی گمان نمی کنی و می شود/ گاهی نمی شود که نمی شود/

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است/ گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود/

گاهی گدای، گدایی و بخت با تو نیست/ گاهی تمام شهر گدای تو می شود.


91/1/15
11:10 عصر

صاف بودن دل

بدست لاوین در دسته

دوست داشتن دلی میخواهد به زلالی باران ...

اما حیف....


91/1/15
10:44 عصر

فرق بین کلمات و برداشتها.....

بدست لاوین در دسته

فکر میکردم تو همدردی !

ولی نه ! تو هم دردی!


91/1/15
12:53 صبح

حرفی نیست

بدست لاوین در دسته

 با سلام...

تو وبلاگ یکی از دوستان مطلبی خوندم که فعلا" حرفی ندارم برا گفتن آخه چی بگم حیف......نکته بین


91/1/13
2:28 صبح

دنیا- کار دنیا

بدست لاوین در دسته

خندم می گیرد از تقلایت ای دنیا که چگونه در پی آنی که زمینم بزنی.


ای دنیای پر از سراب این را بدان:


اگر تمام غم هایت را بر دلم فرو ریزی، هرگز در مقابلت کمر خم نخواهم کرد.


اگر تمام دردها و رنج هایت را بر سرم آوری، هرگز در مقابلت زانو نمی زنم.


اگر تمام سختی ها را زمینه راهم کنی، هرگز زندگی را در مقابلت نمی بازم.


اصلا  هر چه خواهی کن، هر چه خواهی باش...

 
ولی همیشه این را بدان

 من، خدا را دارم.


91/1/13
2:24 صبح

تنهائی - تنها بودن مطلق

بدست لاوین در دسته

شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم


خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم


                           خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم


                           در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم


 و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد


برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد


                          چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟


                          چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟


 خداحافظ ، تو ای بانوی شب های غزل خوانی


خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی


                          خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم


                          خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!


   نادر نادرپور  


90/11/9
10:30 عصر

ادامه یادها و خاطره ها

بدست لاوین در دسته

وقت رفتن است ،همه وسائل را جمع کرده ام به جز صندلی تو ...

شاید وقتی برمیگردی خسته باشی...


90/11/7
12:59 عصر

رفتن و جا گذاشتن

بدست لاوین در دسته رفتن، جاگذاشتن، خاطره ها

گاهی باید رفت

و بعضی چیزها را که بردنی ست با خود برد ...

مثل یاد ... مثل خاطره ... مثل غرور ...

و آنچه ماندنی ست را جا گذاشت ...

مثل یاد ... مثل خاطره ... مثل لبخند ...‏


90/9/23
12:45 صبح

دوباره خواستن و دوست داشتن

بدست لاوین در دسته عشق ورزیدن

 

مرا دوست بدار،اندکی ولی طولانی! (کریستوفر مارلو)


   1   2      >