کودکی با پاهای برهنه بر روی برفها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد زنی در حال عبور او را دید. او را به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و کفش خرید و گفت: مواظب خودت باش کودک پرسید: ببخشید خانم شما خدا هستید؟ زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط یکی از بنده های خدا هستم کودک گفت: می دانستم با او نسبت داری!!!
88/9/4
8:20 عصر
8:20 عصر
دنیای و خواسته های کودکانه
بدست لاوین در دسته خدا، خواسته ها